هزار پسر گم شود، یک دختر گم نشود + مقتل، شعر
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۶۰۸۰۲۳
به گزارش خبرگزاری تقریب، از اساتید و روضهخوانهای قدیمی این روایت را شنیدیم که پیغمبر (ص) در مسجد نشسته بودند، خانمی بدون حجاب وارد مسجد شد. برخی بلند شدند چیزی روی سرش بگذارند و جلویش را بگیرند، متوجه شدند که بچهاش گم شده و دنبال گمشدهاش میگردد. حضرت رسول (ص) فرمودند رهایش کنید، بر این خانم حرجی نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها
اهل بیت علیهمالسلام در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند و هر کودکی را وعده میدادند که پدر تو به فلان سفر رفته است و باز میآید. تا اینکه ایشان را در مجاورت قصر یزید ملعون آوردند. امام حسین علیهالسلام، دخترى چهارساله داشت که شبی از خواب بیدار شد و گفت: «پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم که سخت پریشان بود.»
زنان که این سخنان را شنیدند، گریه کردند. سایر کودکان هم گریان شدند و صداى نالهها بلند شد. یزید ملعون در خواب بود. از خواب بیدار شد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است. آن لعین گفت: «بروید و سر پدرش را برایش ببرید.»
آن سر شریف را در میان طشت زیر پارچهاى در مقابل آن دختر گذاشتند. پرسید: «این چیست؟» گفتند: «سر پدرت.»
سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و درآغوش کشید و گفت: «پدر چه کسی تو را به خون خضاب کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را برید؟ پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟ پدر جان بعد از تو چه کسى را دارم که به او امید داشته باشم؟ پدر دختر یتیم تو چه کسى را دارد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بیپوشش چه کنند؟ پدرجان زنان اسیر و سرگردان چه کسی را دارند؟ پدر جان چشمان گریان را که آرام کند؟ پدرجان چه کسی یار غریبان بیپناه است؟ پدر جان چه کسی موهاى پریشان ما را نوازش کند؟ پدر جان بعد از تو چه کسی را داریم؟ بعد از تو وای بر ما! واى از غریبی ما! پدر جان کاش فدایت میشدم. پدر جان ای کاش بیش از این نابینا میشدم و تو را اینگونه نمیدیدم. پدر جان کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را به خون خضاب نمیدیدم.»
سپس لبها را بر لبهای شریف بابا نهاد و به شدت گریه کرد تا آن که غش کرد. وقتی او را حرکت دادند، فهمیدند که از دنیا رفته است.
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!
چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده
خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا
بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده
بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟
توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده
خودت که داخلِ گودال گیر افتادی!
عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟
به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم
دوباره چادر من دستِ خارها مانده
بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد
سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده
کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟
به جان سپردن من چند ربنا مانده؟
به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست!
پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
وحید قاسمی
منبع: تقریب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۶۰۸۰۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط سه پنالتی زن برای پرسپولیس مانده بود!
به گزارش ورزش سه ضربات پنالتی بازی جذاب ایرالکو و پرسپولیس در حالی به ضربات تک به تک رسید که تنها سه بازیکن دیگر باقی مانده بودند که نوبت پنالتی زدنشان نشد.
در واقع شاید احتمال از دست دادن پنالتی توسط امیری چپ پا با توجه سابقه این اتفاق از طرف او وجود داشت اما بازیکن دیگری هم برای جانشینی او نمانده بود.
امیری هفتمین بازیکن پرسپولیس بود که پشت ضربه پنالتی رفت و غیر از او میلاد سورگی، مسعود ریگی و محمد مهدی احمدی تنها نفراتی بودند که نوبت پنالتی زدنشان نشده بود و شاید تنها گزینه برای جانشینی امیری در ضربه هفتم ریگی باتجربه بود که البته وقتی او تا ضربه هفتم پشت توپ نرفت یعنی پنالتی زن ماهری نیست.
همچنین در حالی چپ پا بودن امیری به عنوان فکتی برای از دست دادن پنالتی مطرح میشود که علی نعمتی چپ پا پنالتی خود را گل کرد.